سلامنیشخندخوبین؟من بالاخره مشکل اینترنتم حل شد،البته چند وقتی می شه ولی واقعا نمی رسم بیام نت و نمی دونم چه جوری قبلا ساعت ها وب گردی می کردم.و قبلا هم که چیز جالبی نمی نوشتم و حالا دیگه اصلا نمی دونم چی بنویسم...

زندگی خدا رو شکر خیلی خوب داره می گذره ،کلاس زبانم دوباره شروع شده.و یه جایی نزدیک خونه مون ثبت نام کردم.روز اول که رفتم دیدم کلاس مختلطه ،اولش احساس خوبی نداشتم و راحت نبودم.که اگه اشتباه کنم خجالت می کشم آخه آموزشگاه قبلی جداگانه بود،بعدش به خودم نهیب زدم !چهار سال رفتی دانشگاه ،این همه همکلاسی پسر  داشتی حالا چرا راحت نیستی و از جلسه سوم دیگه خوب شدم.چشمک

راستی اون همسایه خونه قبلی بود که شبها سر و صداشون می اومد و...خوب؟چند وقت پیش اون طرفها کار داشتیم با همسرک رفته بودیم اونجا که مدیر ساختمان گفت اینها کارشون بالا گرفته و دارند جدا می شن و. آقاهه اصلا هیچ خبری ازش نیست و اینها هم قفل رو عوض کردن..از این صحبتها.گفتم با اون همه رفتارهای بد که مثلا خانمه برای شوهرش پلیس آورده بود ... معلوم بود کار به کجا می کشه.

یکی از دوستانمون هم با هم دعواشون شده بود و خانمه رفته بود قهر خونه پدرش و یک ماه مونده بود و دست آخر با کلی چک و چونه و حرف و.که ما کف کردیمهیپنوتیزم..بالاخره راضی شدند تا یک بار دیگه در کنار هم قرار بگیرند.گفتم کاش بدونیم که زندگی اون قدر کوتاهه که نباید به اینکه من چی گفتم تو چی گفتی گذروندش .و واقعا غرور آفت زندگیه زناشوییه.

بله مادر جان!

زندگی قشنگ می شه وقتی یاد بگیریم که از مسائل کم ارزش گذر کنیم و برای مسائل مهم انعطاف داشته باشیم شاید اینها به نظر شعار بیاد ولی من تجربه کردم آسون گرفتن و منعطف بودن و محبت کردن کلید خوشبختیه.همسرک همیشه می گه من برده محبت ففلم!   به به !تشویقمژه 

(یادم باشه یه داستان  بعدا تعریف کنم در مورد رام کردن دل آدما مخصوصا آقایون که خانم همسایه تعریف می کنه.)

 

البته تو مورد اینها ،خانواده ها هم خیلی دخالت می کنند و هر دو هم یکی یه دونه هستند و حساسیت ها خیلی بیش از حده .بارها به قهر رفته بود و این بار هیچ کدوم کوتاه نمی اومدند .به هر حال قرار شد که این خانم دست از قهر کردن برداره و دیگه خونه رو ترک نکنه و زندگی شونو خیلی قشنگ در کنار هم از اول شروع کنند.امیدوارم زندگی شون خوب و خوش بشه

 در واپسین روزهای فروردین امسال ،همسرک عزیزم بهم یه ساعت مچی مارک جنیفر لوپز  عیدی داد و کلی خوشحال شدم .چون دیگه یادم رفته بود باید عیدی بگیرم.رفته بودیم که خودش ساعت بخره و کلی ما رو شرمنده کردبغلخیلی خوشگله و دوستش دارم

درد پاشنه پاهام خیلی خیلی اذیتم می کنه و دارم می رم لیزر درمانی و

فیزیو تراپی.شبها هم جریاناتی داریم...به خاطر مشکل تاندون هام،باید با اسپیلنت بخوابم و کلی کلافه می شم.نگرانبه هر حال مجبورم تحمل کنم بلکه بهتر بشم.

یلدای عزیزم،یک بار دیگه با تمام وجودم بهت تسلیت می گم و امیدوارم خدا بهتون صبر بده .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد