وبلاگ قبلی که نمی دونم به چه دلیلی رفت تو هوا و فیل *تر شد...خیلی غصه خوردم.ولی بعد یه سری نوشته هامو که توی گوگل ریدر داشتم اینجا کپی پیست کردم و سعی کردم کمتر ناراحت باشم و از حالا اینجا بنویسم...البته هنوز اینجا رو دوست ندارم...کامنت های این چند سال رو هم از دست دادم
این روزا پر از حس های خوبم...دیگه چیزی تا تولد دخترکم باقی نمونده...کارها تقریبا تموم شده ...فقط از لحاظ جسمی داغونم...کمردرد وپادرد و استقرار دائمی در دستشویی و...
به ندرت کار می کنم...فقط کارهای واجب خونه رو...اونم خیلی کم
با کمک مامان مهربونم و همسرک اتاق نی نی دخملی رو چیدیم ..
پریشب رفتیم سونو و با عزیز کوچولومون دیدار تازه کردیم.همسرک دوربین به دست هی عکس می گرفت و صدای قلبشو ضبط کرد.
باورم نمی شه که به زودی سه نفر می شیم...صدای پای بهار و صدای پای نی نی به گوش می رسه...
ای بابا دیدم آخه هی میرفتم سر میزدم ببینم بلاخره اومده یا نه ؟ اما دیدم کلا نیست شده . انشاا.. به سلامتی عکس اتاق و وسایلش رو بذار اینجا یادگاری بمونه
باشه حتما عکس هم می گذارم عزیزم
اشکال نداره دوستم. ایشالا اینجا هم پر میشه از خاطره های قشنگ:) ای جانم دخملیییییییییییییییییییییییییییی. عکسای اتاقش رو بذار ما هم کیف کنیمممممممم.
عزیزمممممممممممممممم
چه تعبیر قشنگی...بهار و دخترت با هم میان....خیلی از این آخرین روزهای با هم بودنتان استفاده کن و خیلی خیلی استراحت کن...
عکس هم یادت نره مامان خانومی
سلام خوبی؟
منم خیلی تعجب کردم. وبلاگتو بسته اند!!! با بلاگفا تماس نگرفتی؟
طوری نیست اینم یک شروع جدید برای بچه!
می گم اسم گلت رو چی می خوای بذاری؟
خونه نو مبارک
مامان سروین
خیلی واست خوشحالم خیلی . از اون همون روز اول که وبت ر و پیدا کردم و خوندمت یه حسه خاصی بهت داشتم دارم
نی نی خانوم هنوز نیمده؟ می خواد مثل من فروردینی بشه؟
عیدت مبارک بیا یه خبر از نی نی خانوم بده