دوماهگی


دخترکم دو ماهه شد...این روزا  تو چشمامون نگاه می کنه و می خنده و می گه .آآآآآآآآآآآآآ    آغو...ن

مامانم اینا از سفر برگشته اند و همش اونجا بودیم این چند روز...خونه مون هم که بازار شام...دارم دیوونه می شم منتظریم تا خونه رو تحویل بدن و بریم...هول اسباب کشی رو دارم...حیفم می یاد که اتاق دخترکم رو به هم بزنم همه جای خونه رو جمع کردیم جز اتاق آنیتا


دوباره عکس





نظرات 4 + ارسال نظر
راوی عشق دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ http://shekaste.blogsky.com

سلام عزیزم... اولین بار و بصورت تصادفی وبلاگ قشنگت رو خوندم.
شنیدی که میگن هرچیز که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند؟ نوشته های تو دقیقاْ مصداق همین مطلبه!!!!!!!!! خیلی لذت بردم از خوندنت و برای تداوم رابطه ی عاشقانه ی تو و دختر کوچولوت آرزوهای بیکران دارم.

nazanin دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ب.ظ http://me-myslef.blogfa.com

salam azizam, mobarak bashe :* besiaaaaaaaaar khoshhal shodam, bebakhsh kam miam vali az gooder mikhunamet. eshalah hamishe shad o salamat bashi

نهال شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ق.ظ http://khoshbakhty-khoshbakhty.blogsky.com

ففل عزیزززززززززززززززززززززززززززززززززم
مبارکه
مبارکه
مبارکه
چه ماهه
مادر شدنت مبارررررررررررررررررک
مبارررررررررررررک
عزیز دلم

ترانه سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 ب.ظ

سلام عزیزم
خوشحالم ژیدات کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد