این روزهای من

این روزها ،توده های خرید نی نی دخملی همه جای خونه به چشم می خوره تا من دل بکنم از وارسی شون و نهایتا یه گوشه ای از اتاقش جاشون بدم تا بعد که بچینیمشون.

این روزها هر بار یه فکری  برای تزیین اتاقش می کنم و چند ساعت بعد یه فکر دیگه ،جایگزین قبلی می شه

این روزها چند ساعت یک بار روی ترازو می رم و با قیافه ای آویزوون به عقربه نگاه می کنمنگران

این روزها ساعات زیادی از شب و روزم رو در دستشویی می گذرونم

این روزها شمارش معکوس رو برای دیدن عزیز کوچولو مون شروع کرده ام

این روزها بیشتر لباس هام دیگه اندازه ام نیستند

این روزها همه اش با همسرک یا مامان در حال خرید هستیم و لیستم تقریبا تکمیل شده

این روزها  اگر همسرک دور و برم نباشد  که دستم را بگیرد سخت ترین کار دنیاست از جا بلند شدن 

این روزها دلتنگم از اینکه روزی می رسد که کودکم دیگر درون من نیست و زندگی دونفره مادر دختری مان تمام می شود

 

این روزها پر از احساسات متناقضم...نگرانم که چقدر دلمان برای دونفره هایمان با همسرک تنگ می شود و در همان حال با فکر دیدن دخترکم  به وجد می آیم و بی قرار دیدنش می شوم

 


feb3/2011

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد