ففل و همسر جونی مشاور


من امروز چشمامو به زور باز نگه داشته ام آخه دیشب ساعت3:30 خوابیدم و باید 7:30 هم شیفت رو تحویل می گرفتم .

دلیل دیر خوابیدن :

همون دوستامون که قبلا گفته بودم ،دو سه روزی با هم رابطه خوبی نداشتن و قهر بودند و از اونجا که این آقا و همسر جونی در یک روز و یک ماه و یک سال به دنیا اومدن  و از اول دبستان با هم بوده اند و چند سالی همو گم می کنند و یک بار همدیگه رو توی خیابون می بینند و مثلا شما فرض کنید از یک خال دوباره همو شناختند و خیلی حق گردن هم دارن ،دیدیم خیلی ناراحته و داغون  و مجبور شدیم به خانمش زنگ بزنیم دیروز ظهر و یک ساعت من و بیست دقیقه همسر جونی باهاش حرف زدیم تا بالاخره کمی کمی نرم شد و راضی شد با هم روبرو بشن و حرف بزنند و دیشب اومد هتل پیش من و همسرش هم از قبل رفته بود خونه مون و
نه و نیم شب رفتیم خونه و دیگه شروع شد .از هر چی  توی این چند ماه عقدشون ناراحت بودند حرف زدند و گله کردن و حسابی حال همو جا آوردند بعد آروم تر شدند و شوهرش رفت توی تراس و یه دسته گل خوشگل رز صورتی کثیف بهش تقدیم کرد و بوسیدش .....یه دفعه عروس خانم زد زیر گریه و یه چیزی رو که توی دعوا  بهش گفته بود رو پیش کشید و دوباره واویلا ..دیگه ما خودمونو قطعه قطعه کردیم ....شوهرش رفت توی اتاق و بعد دیدیم داره گریه می کنه ...دیگه اشک ما هم دراومد .شوهرم بهش گفت نزار بیشتر از این له بشه .این قدر حرف زدیم تا آروم شده

یکی از حرفاشون اینه که این خانم می گه مثلا اگه من مریضم ،منو ببره دکتر وظیفشه ...در حالی که اون آقا می گه من وظیفمه ولی تو این جوری و با غرزدن هات آدمو بی اجر می کنی

بهش گفتم :من و تو هم سن هستیم .نمی خوام نصیحتت کنم ولی یه چیز کوچولو رو از من بشنو ...اگه هر کاری همسرت کرد از این دید نگاه کنی که داره لطف می کنه زندگی خیلی قشنگ تر می شه و خود من از زمان دوستی با همسر جونی برای اینکه پر توقع نشم و زندگی به کامم تلخ نشه به خودم قول داده ام که حتی اگه یه ماست هم می خره ازش تشکر کنم .همه ما در عمق وجودمون می دونیم وظیفه خودمون و همسرمون چیه ولی بهتر نیست دیدمون مهربونتر باشه . من از زمان دوستی مون عاشق توتو و کیندر (تخم مرغ شانسی ) هستم و هر وقت همسرک می ره سوپر اگه برای من از اینا یا شکلات بخره کاری به ارزش مادیش ندارم .من به اون لحظه و حسی که داشته که به یادم بوده تا منو خوشحال کنه و ذوق منو ببینه وقتی منتظرم ببینم وسطش چیه فکر می کنم و غرق شعف می شم. به خدا عشق و شادی و خوشبختی زندگی به همین بهانه های ساده است ،فقط کافیه کمی دیدمونو عوض کنیم و ناشکری نکنیم .اون وقته که همه چیزهای خوب ،یکی بعد از دیگری اتفاق می افته .. کافیه .یه کمی قدردان تر باشیم .

گفتم حداقل گازو تمیز می کردی .گفت تو دست نزن خودم تمیز می کنم ببخشین !!!

صبح هم عذاب وجدان داشت که من نمی تونستم بیدار شم و سرم گیج می رفت ..نشسته توی تخت ،می گه عوضش بعد از ظهر که اومدی می خوابونمت و پتو برات می یارم ...سعی می کنم دیگه وقتی صبحی هستی این جوری پیش نیاد !

خوب دوستام مرکز مشاوره ففل و همسر با کادری مجرب در خدمت شماست .پول هم که نمی گیریم هیچ تازه سرویس دهی رایگان و عالی با موسیقی زنده و بوسه و مهربانی در خدمت شماست.

پیشاپیش ممنونم


 

 

 

راستی من می خوام پنج شنبه برم اپیلاسیون ولی چون پارسال رفتم (با استفاده از شیره )و خیلی درد داشت و خون اومد حالا می ترسم .ولی چون این دوستمونو دیدم چقدر عالی شده وسوسه شده ام که باز هم برم ،حالا شما توصیه و نجربه ای ندارین که من کمتر با این پوست حساسم درد بکشم

 

ساعت 2 نیمه شب تازه ما شام خورده ایم و بعدش هم بستنی و دیگه با هم خوب بودن و کنار هم و عشقولانه .عرووس دومادو فرستادیم توی اتاق و همسر جونی الهی براش بمیرم تازه نشسته به درس خوندن

 

حالا اینو هم بگم خود ما مشاوران آگاه وسط دادگاه رفتیم توی آشپزخونه ، خودمون آروم آروم داشتیم بحث می کردیم من داشتم چای می ریختم و همسرک قندونو پر می کرد یه دفعه چشمم افتاد به قلیون که چند روزه از خونه مامانم اینا امانت گرفته که دوستاش می خواستند بیان ،بهش گفتم دوباره قلیون ؟می گه ففل به خدا (دوستم )خواست گفتم یعنی تو نکشیدی گفت نه چرا دو تا پک .و.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد