ففل مریض

دو سه روزه که گلوم درد می کنه و در همین حده من هم تکلیف خودمو نمی دونم که قراره بدتر بشه حالم یا بهتر .البته مدت هاست که  کپسول روی می خورم و واقعا موثر بوده و سرما نخورده ام ...(حالا خودمو چشم نزنم!) یه کمی هم احساس تب آلودگی می کنم
دیشب که ولو شده بودم کف زمین و صدام در نمی اومد همسرک می گه چقدر ساکته خونه ، با شوق فراوان می گه بزار یه آمپول دگزا بهت بزنم ،به خدا بهتر می شی من جیغ زنان و نه گویان محل را ترک کردم ،اینقدر بهش برخورده ،می گه پس اگه بعد پشیمون شدی و بدتر شد حالت به من نگی ها!!!!
دیدم نه فایده نداره پا شدم و یک سوپ بسیار خوشمزه پختم ....همه چی هم توش ریختم ...جاتون خالی
شب هم نتونستم درست بخوابم نمی دونم شاید تب داشتم هی سرم گنده می شد یا سقف بهم نزدیک می شد و یه حالات عجیب و جدید داشتم


بالاخره بعد از مدت ها همسر جونی از جاش تکون خورد و امروز خونه رو به مقصد کتابخونه ترک کرد ، خدایا کمکش کن امتحانش خوب بشه
همین الان مامانم یه دفعه اومد توی پذیرش گفتم چقدر این خانمه آشناس از فنی حرفه ای هم یه عالمه خانم اومده بودند بازدید برای کلاس هتل داری وسط اونا مامانمو دیدم خوشحال شدم رفته بود برای بابا کاموا بخره و یه سری به من زد برام چیزهای خوشمزه آورده بود

من از صبح دارم یه عالمه چای می خورم که گلوم بهتر بشه


فیلم خاطرات یک گیشا رو دیدم از کانال gem پنج شنبه هم تکرارشه حتما ببینید 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد